Ali Ataelahi هر روز گاهی دریا هوس میکنه به ساحل سری بزنه براش مهم نیست ساحل دستشو میگیره یا نه مهم اثبات وفاداری دریاست . . . یادمان باشد عشق متعلق به لحظه هاست و نفرین برای همه ی عمر . . . خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت . . . یک ساعت که آفتاب بتابد ، خاطره آن همه شب های بارانی از یاد میرود این است حکایت آدم ها ، فراموشی . . . کاش تو چایی بودی و من قند ! تا خودم رو فدات میکردم تا تلخی روزگار رو حس نکنی ! بعضیا میگن دنیا ارزشش رو نداره ! مگه میشه دنیایی که تو رو داشته باشه بی ارزش بشه ! به چه میخندی تو ؟ به مفهوم غم انگیز جدایی ؟ به چه چیز ؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش ؟ به چه میخندی تو ؟ به دل ساده من میخندی ؟ که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست خنده دار است بخند . . . خوشبختی یعنی دیدن حرفها در سکوت / خاموش کردن شمع غرور با یک فوت حس کردن تشنگی در یک لیوان آب یخ / لمس کردن خاطره ها ، چه شیرین و چه تلخ . . . اونی که هر روز به من سر میزد امروز به من سنگ میزنه. اونی که امروز به من سنگ میزنه به بیگانه ها سر میزنه. بیگانه اکه سنگ بزنه دردشو میشه تحمل کرد. ببین منو حرف من اینجاست سنگهارو دوست میزنه… تو دنیا یکی هست که دنیایش تویی / روز و شب در فکر توست ، رویایش تویی / گلی خوشبوست که عطر و بویش تویی / ماهی کوچکی است که دریایش توسس / شمعی روشنی هست که نورش تویی / نا امیدی است که امید فردایش تویی / دلی با یک آرزوی بزرگ که آرزویش تویی / خیالی خسته که آرامش شبهایش تویی / چشمانی خیره به سویی که سویش تویی / یک دل زخمی که مرهم زخم هایش تویی . تیک ، تاک ، تیک ، تاک ، بسه دیگه ساعت سرمو بردی ، می دونم با تیک تاک کردنت می خوای بگی تو تنهایی ، آره تنهام ، لازم نیست به رخم بکشی . یک ذره احساس محبت و عشق در وجودش نیست ، او که باید بخواند نمی فهمد عشق چیست ، شکستن یه قلب چه دردیست دردناک ، آری او که باید بخواند دیگر لایق این دفتر و نوشته های دلتنگیم نیست . هیچ زمان دل به کسی نبند ، چون این دنیا این قدر کوچیک است که دو تا دل کنار هم جا نمیشه ، ولی اگر دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو ، چون این دنیا این قدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی . آیین عشق بازی دنیا عوض شده است / یوسف و زلخا هم عوض شده است / سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی / در عشق سال هاست که فتوا عوض شده است . `با`هیچ `با`ر`ا`نی` `رد` `پا`یت `از`كو`چه` `ها`ى` قلبم` پاك` `نمیشود` باختم دل بسنگى-گوش كن اى دل سنگى روزگارى دل ماهم سنگ بود-عشق در نظرم كمرنگ بود-سنگ دل را دلى دیگربشكست-دل سنگى توهم خواهد شكست نه یادم میكنى نه میرى ازیاد* عجب بردى تو ما را زود ازیاد* ببوسم رویت اى شاعر كه گفتى فراموشیست رسم آدمیزاد سكوت سنگ خود را به نام تو شكستم/غرور عشق خود را به عشق تو شكستم/بلور قلب خود را به یاد تو شكستم/در راه دیدن تو حلقه ی در را شكستم/به خاطر حضورت شیشه ی عمر را شكستم
نظرات شما عزیزان:
واقعا عاشقی یا از سر خوشی می نویسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:از سرخوشی،کی وقت گران بهاشو میزاری الکی چیزی بنویسه؟
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|